شعر متنی کودکانه
دویدمو دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نونو خودم خوردم
آبو دادم به زمین
زمین به من علف داد
علفو دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیرو دادم به نونوا
نونوا به من آتیش داد
آتیشو دادم آهنگر
آهنگر به من قیچی داد
قیچیو دادم به خیاط
خیاط به من عبا داد
عبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیشو خوردم تلخ بود
یکیشو خوردم شیرین
بود قصه ما همین بود
باغ وحش
مرغ قشنگ من
فصل زمستون
یاد خدا
صبح به خیر
پدربزرگ و مادربزرگ
شیر
کاملتر از این غذا
شیر بخوریم سیر میشیم
هر روز اگه بنوشیم
جوجه طلایی
آقا گرگه
منتظره بره و بزغالههاست
کنار گله ماست
مواظبه گرگه نیاد
اگه یه وقت گرگه بیاد،
زنبور طلایی
ای زنبور طلایی
نیش می زنی بلایی
پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره
پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره
حلزون
کجا میری یواشکی؟
پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه
به روی پشت روی خود یه لونه داری
بمون توی باغچه خونه ما
خورشید خانم
خورشید خانم که خسته بود
رفت پشت اون کوه کبود
هلال ماه ابرو کمان
نشست کنار آسمان
ستارهها دور و برش
الماس میریختند به سرش
وقتی که شب سحر شد
خروس از آن خبر شد
قوقولی قوقو را سر داد
به بچهها خبر داد:
کی خواب و کی بیداره
صبح شده وقت کاره
لولو
لولوخورخوره!
روی سُرسُره
دلش رو به رو!
قهر کرده با او!
با شعر و لبخند
با شادی پیوند
شاپرک
مینشیند شاپرک
طفلکی خورده ترک
شاید او سردش شده
باعث دردش شده
چیزی آیا خوردهای؟
خانه را گم کردهای؟
شاپرک خوابیده است
باغ گل را دیده است
میروم نزدیکتر
شاپرک جانم بپر
خواب
گذاشتمش کنارم
ماهی رو با قلاب
بابام میگه:«چه زیباست!»
ماشین بابا سر خورد
اینا همش تو خواب بود
آفتاب مهتاب
چه قدر هر دو قشنگه
یکی نور شب افروز
یکی نقره سرده
به روی خاک پاشید
بتابد بر همه جا
چه قدر هر دو قشنگه
دوست مهربانم
که مهربان است
در آسمان است
یا توی گوشم میخواند آواز
آرام و شاد است
آقای باد است
صابون
کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه میکرد چیلیک چیلیک
غصه میخورد همیشه
میگفت چرا صابون بزرگ نمیشه
هر روز دارم آب میخورم تَر میشم
ولی کوچیکتر میشم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم
باد
باز میشه بسته میشه
این کیه پشت شیشه؟
فقط آقای باده
اینم صدای باده
من و تو
تو که ماه بلند آسمون شی
منم ستاره میشم و دورتو میگیرم
تو که ستاره میشی دورمو میگیری
منم ابر میشم، رو تو میگیرم
تو که ابر میشی رومو میگیری
منم بارون میشم، نم نم میبارم
تو که بارون میشی، نم نم میباری
منم سبزه میشم، سر در میارم
تو که سبزه میشی، سر در میاری
منم گل میشم و پهلوت میشینم
سلام
ای پسر عزیزم
گل گل گل تمیزم
ای بچه مودب
پاکیزه و مرتب
بچه زرنگ
بچه زرنگش خوبه
تنبلی کار زشته
جاش توی رختخوابه
از رختخواب جداش کن
شانه بزن به مویش.
بچه خوب
بچه خوب چه جوره؟
لباش همیشه خندونه
منظم و مرتبه
سلام یادش نمیره
پیش همه عزیزه
برف
تولدت مبارک
امشب شب تولده
تو باغ سبز زندگی
یه غنچه گل وا شده
چه خوشکل وبا نمکه
مبارکه مبارکه
شادی می باره از چشاش
قربون اون قد و بالاش
بیار بیار کیکو بیار
بذار بذار شمعو بذار
چه خوشکل وبا نمکه
مبارکه مبارکه
شمعا رو فوت کن حالا
چشم نخوری ایشالا
به مام بده تو هم بخور
ماه روی زمینه
کیک تولدش هم
مثل خودش شیرینه
کودکان شاد
شیرین زبانیم
کتاب میخوانیم
شادیم و خندان
جا در گلستان
هر کار ما خوب
رفتار ما خوب
شب
شب، شب، شب
شب اومد ـ کدوم شب؟
اون که موهاش سیاهه
رو دامنش یه ماهه
ـ کدوم ماه؟
ـ اون که تو آسمونه
قشنگه، مهربونه
چادر نقره داره
دور و برش پر شده از ستاره
ـ کدوم، کدوم ستاره؟
ـ ستاره ای که مثل یک چراغه
مثل گلای یاس توی باغه
میخوام بیاد پایین منو ببینه
مثل گلی رو دامنم بشینه
عروسک من
ماهی سرخ کوچولو
چشمه به چشمه جو به جو
با باله های نازکت
ماهی سرخ کوچولو
تو دریاهای شنا کنی
پایین بری بالا بیای
موجا رو جابجا کنی
بگو چی شد یه مرتبه
افتادی تو تنگ بلور
نباشه دستی که بخواد
بمونی از ماهی ها دور
بمونی تو تنگ خونه
برت می گردونم یه روز
دوباره توی رودخونه
فصل بهار
مامان گلی
مادربزرگ مهربون
با پارچههای رنگارنگی
دوخته برام عروسکِ
با نمک و خیلی قشنگی
روسری کرده سرش
پاچین گلدار به تنش
یه عالمه پنبه و پشم
گذاشته توی بدنش
با نخ آبی رو لبش
یه خال آبی کاشته او
اسم عروسک منو
«مامان گلی» گذاشته او
کوچولو
دست کوچولو، پا کوچولو
گریه نکن، بابات میآد
تا خونه همسایهها
صدای گریههات میآد
گُشنه شدی؟ شیرت بدم
تشنه شدی؟ آبت بدم
خوابت میآد؟ لالا بکن
تا من کمی تابت بدم
تق و تق و تق، در میزنن
این باباته، صداش میآد
گریه نکن تا بشنوی
صدای کفش پاش میآد
لی لی ،حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه
آی بز من ، آی بز من
بازم منو صدا بزن
وقتی که بع بع میکنی
من میدونم که با منی
زنگولهی طلا داری
دوچشم ناقلا داری
گنجشکک اشی مشی
لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس میشی
برف میاد گولّه میشی
میافتی تو حوض نقاشی
میگیرتت فراش باشی
میکشتت قصاب باشی
میپزتت آشپزباشی
میخورتت حاکمباشی
شب و ستاره
بازی کودکانه
جشن تولد
مهمان من در این جشن تنها دل خودم بود
روستایی
چه شاد و خرم، چه باصفایی
در شهر ما نیست جز دود و ماشین
دلم گرفته از آن و از این
در شهر ما نیست جز داد و فریاد
خوشا به حالت که هستی آزاد
ای کاش من هم پرنده بودم
با شادمانی پر میگشودم
میرفتم از شهر به روستایی
آنجا که دارد آب و هوایی.
باد
شادی
شش دانه بشقاب
نان و نمکدان
یک کاسه ی آب
دیگی پر از آش
یک شام ساده
در دور سفره
یک خانواده
با مهربانی
با هم نشستند
در سینه شادی
بر چهره لبخند
گفتند اول
نام خدا را
خوردند با هم
نان و غذا را
یک سفره ی خوب
یک شام دلخواه
بعد از غذا هم
الحمدلله
حلزون
حروف الفبا
ج مثل جوجه جیک جیک جنگل سبزوتاریک
چ مثل چوب وچِنار چَـکاوک وچمن زار
زمثل زنبورو زاغ زَنبَق زیبای باغ
ژ مثل ژاله برگل هدیه ی گل به بلبل
س مثل سایه ی بید ستاره های سپید
ض مثل ضَربه ای سخت که زد تبر بردرخت
و مثل وقت ورزش صبح قشنگ ونرمش
ه مثل هوهوی باد هوای پاک وآزاد
دمپایی ابری
کتاب
پر از گل و ستاره
یه خونه عروسک
هزار تا قصه داره
قصه می گه برامون
قصه مادربزرگ
تو شب های زمستون
حیووانا مهربونن
پرنده ها تو باغش
با هم آواز می خونن
اینو باید بدونه
کتاب برای همه
یه دوست مهربونه
ناهار خاله سوسکه
خورشید خانم
خورشید خانوم از پشت کوه در اومد
خنده به لب با پیرهن زر اومد
یواش یواش توآسمون که چرخید
یکی یکی ستاره ها رو اون چید
دامنشو تکون داد ونور پاشید
گل باز شد خندید به روی خورشید
دستی کشید وناز کرد اون گلا رو
توی دلم حس کردم من خدارو
شب
پر از سرود تازه
همان خوانده آواز برای من همیشه
پر از سرود تازه نشسته رو به رویم
تکانده بال ها را که من به او بگویم
پرنده ی عزیزم چقدر با وفایی!
قشنگ و نازنینی و خوب و خوش صدایی!
عینک مادربزرگ
چند روزیه شکسته
انگار یه عالمه غم
توی دلش نشسته
هرجا که میخواد بره
منو صدا میکنه
اونوقت با مهربونی
منو دعا میکنه
خدا کنه که چشماش
دوباره خوب ببینه
چون که دلم نمیخواد
غم تو دلش بشینه
بچه زرنگ
بچه زرنگش خوبه
تو کتابها نوشته
تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو صداش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش
شانه بزن به موی
لک لک
حاجی لک لک
کجا رفتی؟
–رو بلندی
چی چی خوردی؟
–نون قندی
مال من کو؟
–گربه خورده
اگر گربه رو ببینم
سر دمشو می چینم