شعر متنی کودکانه

دویدمو دویدم

دویدمو دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نونو خودم خوردم
آبو دادم به زمین
زمین به من علف داد
علفو دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیرو دادم به نونوا
نونوا به من آتیش داد
آتیشو دادم آهنگر
آهنگر به من قیچی داد
قیچیو دادم به خیاط
خیاط به من عبا داد
عبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیشو خوردم تلخ بود
یکیشو خوردم شیرین
بود قصه ما همین بود

باغ وحش

تو قفسهای باغ وحش
حیوونهای رنگارنگ
پرنده های کوچولو
میمون و شیر و پلنگ
میمونه شکلک می سازه
مَردُموخوشحال میکنه
با یه دونه توپ سفید
تنهایی فوتبال می کنه
نگاه کنید خروسَرو
ایستاده روی دو پا
خرگوشه رو نگاه کنید
هی می پره رو هوا
طاووس رو نگاه کنید
چه خوشگل و قشنگه
چترشوهی باز می کنه
ناز و خوش آب و رنگه

مرغ قشنگ من

مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
شاید داره منو صدا می کنه
دونه می خواد تا بخوره
برای من تخم بذاره
یه مشت دونه بر می دارم
برای مرغـم می پاشم
یه کاسه ی آب میارم
جلوی مرغم میذارم
اون می خوره آب و دونه
بعدش میره توی لونه
می خوابه قدقد می کنه
برای من تخم می کنه

فصل زمستون

الســـون و ولســون
باز اومده زمستون
سه ماهه فصل پاییز
تمومه بچه ها جون
فصل پاییز سراسر
مـــهر و آبــان و آذر
حالا ما این سه ماه رو
گذاشتیمش پشت سر
چرخ چرخ ، عباسی
با همدیگه همــــبازی
آدم برفی می سازیم
آدم برفی می سازیم

یاد خدا

شـروع هر کار خوب
با نام و یاد خداست
همان خدای زیبـــا
که داد به ما این کلاس
بارون میاد ریز ریز
تو دشت پاک و تمیز
سلام من به شما
شکوفه های عزیـــز
غنچه‌های قشنگــم
بچه‌های زرنگــــــم
امیدوارم خوب باشید
همیشه محبوب باشید
بازی کنید بخندیــــد
در روی غم ببندیــــــد

صبح به خیر

صبح که میشه خروسم
می زنه زیر آواز
میگه دیگه بیدار شو
کوچولو از خواب ناز
از رختخواب در بیا
خورشید خانم بیداره
زمین چه روشن شده 
با نور اون دوباره
پاشو دیگه عزیزم
پاشو با لب خندون
سلام بکن به بابا
به مادر مهربون

پدربزرگ و مادربزرگ

پدر بزرگ خوبـــــم     
        همیشـــه مهربـونــه
وقتی که پیشم باشه   
     برام کتاب می خونه
مادر بــــزرگ نــــازم     
خیلــی برام عزیــزه
هرچی غذا می پزه     
      خوشمــزه و لذیــذه
وقتی با اونها باشم   
        غصــه و غم نــدارم
دنیا برام قشنگـــه     
       هیچ چیزی کم ندارم

شیر

شیر بخورید مفیده
مانند برف سفیده
کاملتر از این غذا
کس ندیده تا حالا
شیر بخوریم سیر میشیم
قوی مثل شیر میشیم
هر روز اگه بنوشیم
هیچوقت مریض نمیشیم

جوجه طلایی

جوجه جوجه طلائی
نوکت سرخ و حنائی
تخم خود را شکستی
چگونه بیرون جستی
گفتا  جایم  تنگ بود
دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت
نه کسی ز من خبر داشت
دادم به خود یک تکان
مثل رستم پهلــــــوان
تخم خود را شکستم
اینگونه بیرون جستـــم

آقا گرگه

گرگه کجاست؟ تو صحراست
منتظره بره و بزغاله‌هاست
چوپون کجاست؟ همین جاست
کنار گله ماست
چه کار داره؟ کار زیاد
مواظبه گرگه نیاد
اگه یه وقت گرگه بیاد،
چوپون ما چی می‌کنه؟
دمش رو قیچی می‌کنه

زنبور طلایی

ای زنبور طلایی
نیش می زنی بلایی

پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره

پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره

حلزون

آی حلزون شاخکی!
کجا می‌ری یواشکی؟
جلو می‌ری یواش و ریزه، ریزه
پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه
خال‌های دونه دونه دونه داری
به روی پشت روی خود یه لونه داری
ساکتی و خجالتی و تنها
بمون توی باغچه خونه ما

خورشید خانم

خورشید خانم که خسته بود
رفت پشت اون کوه کبود

هلال ماه ابرو کمان
نشست کنار آسمان

ستاره‌ها دور و برش
الماس‌ می‌ریختند به سرش

وقتی که شب سحر شد
خروس از آن خبر شد

قوقولی قوقو را سر داد
به بچه‌ها خبر داد:

کی خواب و کی بیداره
صبح شده وقت کاره

 

لولو

توی ده ما
لولوخورخوره!
نشسته تنها
روی سُرسُره
شده با غصه
دلش رو به رو!
آخر همبازی اش
قهر کرده با او!
می روم پیشش
با شعر و لبخند
می دهم او را
با شادی پیوند

شاپرک

روی دیوار حیاط
می‌نشیند شاپرک
بال‌های نازکش
طفلکی خورده ترک
ساکت و بی‌حرکت است
شاید او سردش شده
نه گمانم زخم او
باعث دردش شده
شاپرک جان تشنه‌ای؟
چیزی آیا خورده‌ای؟
ساکتی حرفی بزن
خانه را گم کرده‌ای؟
زیر نور آفتاب
شاپرک خوابیده است
حتماً او در خواب خود
باغ گل را دیده است
می‌کشد خمیازه ای
می‌روم نزدیک‌تر
حال او بهتر شده
شاپرک جانم بپر

خواب

قلاب ماهی دارم
گذاشتمش کنارم
می خوام بگیرم از آب
ماهی رو با قلاب
دریا از این جا پیداست
بابام می‌گه:«چه زیباست!»
تو راه، کمی خوابم برد
ماشین بابا سر خورد
نه دریا بود، نه آب بود
اینا همش تو خواب بود

آفتاب مهتاب

آفتاب مهتاب چه رنگه
چه قدر هر دو قشنگه
یکی روشنی روز
یکی نور شب افروز
یکی طلای زرده
یکی نقره سرده
یکی پرتو خورشید
به روی خاک پاشید
یکی از ماه زیبا
بتابد بر همه جا
آفتاب مهتاب چه رنگه
چه قدر هر دو قشنگه

دوست مهربانم

یک دوست دارم
که مهربان است
جایش همیشه
در آسمان است
او صورتم را هی می‌کند ناز
یا توی گوشم می‌خواند آواز
اسمش نسیم است
آرام و شاد است
بابای خوبش
آقای باد است

صابون

کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می‌کرد چیلیک چیلیک

غصه می‌خورد همیشه
می‌گفت چرا صابون بزرگ نمی‌شه

هر روز دارم آب می‌خورم تَر می‌شم
ولی کوچیک‌تر می‌شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم

گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم

باد

پنجره اتاقم
باز می‌شه بسته می‌شه
این کیه پشت پرده
این کیه پشت شیشه؟
من می‌دونم کسی نیست
فقط آقای باده
هو هو هو گوش کنین !
اینم صدای باده

من و تو

تو که ماه بلند آسمون شی
منم ستاره می‌شم و دورتو می‌گیرم

تو که ستاره می‌شی دورمو می‌گیری
منم ابر می‌شم، رو تو می‌گیرم

تو که ابر می‌شی رومو می‌گیری
منم بارون می‌شم، نم نم می‌بارم

تو که بارون می‌شی، نم نم می‌باری
منم سبزه می‌شم، سر در میارم

تو که سبزه می‌شی، سر در میاری
منم گل می‌شم و پهلوت می‌شینم

سلام

سلام به شادی تو
ای پسر عزیزم
دورباشه از تو زشتی
گل گل گل تمیزم
سلام به روی زیبات
ای بچه مودب
ای دختر تمیز و
پاکیزه و مرتب

بچه زرنگ

گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
تو کتابها نوشته
تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو صداش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش
شانه بزن به مویش.

بچه خوب

اتل متل توتوله
بچه خوب چه جوره؟
بچه خوب مهربونه
لباش همیشه خندونه
بچه خوب مؤدبه
منظم و مرتبه
به هر کجا که میره
سلام یادش نمیره
بچه خوب تمیزه
پیش همه عزیزه

برف

نی نی توی حیاطه
چشمش به آسمونه
منتظره برف بیاد
از ابر، دونه دونه
به ابر میگه: «چرا کم
برف می‌آری واسه مون
زمستونه! لم نده
بیکار توی آسمون
برف‌های دیروز تو
هی چیکه چیکه آب شد
اون آدم برفی‌ای که
ساخته بودم خراب شد
برف‌های سردتر بریز
توی حیاط خونه
برفی که زود آب نشه
یکی دو روز بمونه!»

تولدت مبارک

دست بزنید و شادی کنید
امشب شب تولده
تو باغ سبز زندگی
یه غنچه گل وا شده
گل و گل و گلت، گل گلکه
چه خوشکل وبا نمکه
تولدش مبارکه
مبارکه مبارکه
خنده نشسته رو لباش
شادی می باره از چشاش
قد کشیده و بزرگ شده
قربون اون قد و بالاش
کیک تولد بیارین
بیار بیار کیکو بیار
شمعا رو زود روش بذاریم
بذار بذار شمعو بذار
گل و گل و گلت، گل گلکه
چه خوشکل وبا نمکه
تولدش مبارکه
مبارکه مبارکه
یک و دو سه د یالا
شمعا رو فوت کن حالا
تولدت مبارک
چشم نخوری ایشالا
ببر ببر کیکو ببر
به مام بده تو هم بخور
ناز و ناز و نازنینه
ماه روی زمینه
کیک تولدش هم
مثل خودش شیرینه

کودکان شاد

ما کودکانیم
شیرین زبانیم
تنها و با هم
کتاب می‌خوانیم
ما در دبستان
شادیم و خندان
چون گل که دارد
جا در گلستان
گفتار ما خوب
هر کار ما خوب
با هر کسی هست
رفتار ما خوب

شب

شب، شب، شب

شب اومد ـ کدوم شب؟

اون که موهاش سیاهه

رو دامنش یه ماهه

ـ کدوم ماه؟

ـ اون که تو آسمونه

قشنگه، مهربونه

چادر نقره داره

دور و برش پر شده از ستاره

ـ کدوم، کدوم ستاره؟

ـ ستاره ای که مثل یک چراغه

مثل گلای یاس توی باغه

می‌خوام بیاد پایین منو ببینه

مثل گلی رو دامنم بشینه

 

عروسک من

عروسک قشنگم
هنوز تو رختخوابه
نمی دونه که بیرون
آفتاب داره می تابه
عروسک کوچولو
خوابو دیگه رها کن
ببین آفتاب در اومد
پاشو چشماتو وا کن
پرنده های روی بوم
دارن آواز می خونن
خوب صداشونو گوش کن
ببین چه ناز می خونن
به من بگو که وقتی
همه جا غرق نوره
با چشمای شیشه ای
دنیای ما چه جوره ؟

ماهی سرخ کوچولو

از راه دوری اومدی
چشمه به چشمه جو به جو
با باله های نازکت
ماهی سرخ کوچولو
دلت می خواست بزرگ بشی
تو دریاهای شنا کنی
پایین بری بالا بیای
موجا رو جابجا کنی
بگو چی شد یه مرتبه
افتادی تو تنگ بلور
نباشه دستی که بخواد
بمونی از ماهی ها دور
غصه نخور نمی ذارم
بمونی تو تنگ خونه
برت می گردونم یه روز
دوباره توی رودخونه

فصل بهار

باز بهار آمده
به باغ و صحرا
پر شده از بوی گل
تمام دنیا
قالی سبز چمن
خیلی قشنگ است
شکوفه درختان
رنگ به رنگ است
به شاخه‌ها نشسته
صدها جوانه
کرده میان شاخه
پرنده لانه
درخت کرده دعوت
پرنده‌ها را
چقدر شاد و زیباست
نغمه آنها

مامان گلی

مادربزرگ مهربون

با پارچه‌های رنگارنگی

دوخته برام عروسکِ

با نمک و خیلی قشنگی

روسری کرده سرش

پاچین گلدار به تنش

یه عالمه پنبه و پشم

گذاشته توی بدنش

با نخ آبی رو لبش

یه خال آبی کاشته او

اسم عروسک منو

«مامان گلی» گذاشته او

 

کوچولو

دست کوچولو، پا کوچولو

گریه نکن، بابات می‌آد

تا خونه همسایه‌ها

صدای گریه‌هات می‌آد

گُشنه شدی؟ شیرت بدم

تشنه شدی؟ آبت بدم

خوابت می‌آد؟ لالا بکن

تا من کمی تابت بدم

تق و تق و تق، در می‌زنن

این باباته، صداش می‌آد

گریه نکن تا بشنوی

صدای کفش پاش می‌آد

 

لی لی ،حوضک

لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه

آی بز من ، آی بز من

آی بزمن ، آی بزمن
بازم منو صدا بزن
وقتی که بع بع می‌کنی
من می‌دونم که با منی
زنگوله‌ی طلا داری
دوچشم ناقلا داری

گنجشکک اشی مشی

گنجشکک اشی‌مشی
لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس می‌شی
برف میاد گولّه می‌شی
می‌افتی تو حوض نقاشی
می‌گیرتت فراش باشی
می‌کشتت قصاب باشی
می‌پزتت آشپزباشی
می‌خورتت حاکم‌باشی

شب و ستاره

شب اومد و ستاره
رو آسمون نشسته
نه یک ، نه ده ، نه صدتا
هزار هزار تا دسته
ستاره توی شبها
چراغ آسمونه
مثل گل و بنفشه
تو باغ آسمونه
یک کمی این طرفتر
ماه قشنگ و زیباست
دلش گرفته امشب
برای اینکه تنهاست

بازی کودکانه

دلم می خواد که الان مثل یه بره باشم
مشغول بازی کردن توکوه ودره باشم
صبح تا غروب با دوستام بریم توی چراگاه
حواسمون جمع باشه یه وقت نیفتیم تو چاه
اما اگه یه روزی گرگه بیاد تودره
چند تامونو می خوره چند تامونو می بره
بهتره زودتر بیام ازاین خیالا بیرون
تا جون من بمونه از این خطر در امون

 

جشن تولد

یک دونه چوب کبریت شمع تولدم بود
مهمان من در این جشن تنها دل خودم بود
شاید به کارهایم یا شعر من بخندی
کیک تولدم بود یک تکه نان قندی
یک مورچه مرا دید ازکیک من کمی خورد
یک ریزه کند و آن را با خود به لانه اش برد
در راه هر که را دید دعوت به جشن ما کرد
برگشت و چند مهمان همراه با خود آورد
با این که دوستانش خیلی زیاد بودند
از کیک کوچک من خوردند و شاد بودند

روستایی

خوشا به حالت ای روستایی
چه شاد و خرم، چه باصفایی
در شهر ما نیست جز دود و ماشین
دلم گرفته از آن و از این
در شهر ما نیست جز داد و فریاد
خوشا به حالت که هستی آزاد
ای کاش من هم پرنده بودم
با شادمانی پر می‌گشودم
می‌رفتم از شهر به روستایی
آنجا که دارد آب و هوایی.

باد

 با موج و با باد    
می آید از دور
با داد و فریاد
طوفانی و سرد
خاکستری رنگ
امروز با ما
دارد سر جنگ
دنبال دعواست ،
با این هیاهو !
بیچاره ماهی ،
می ترسد از او

شادی

شش دانه قاشق
شش دانه بشقاب
نان و نمکدان
یک کاسه ی آب
دیگی پر از آش
یک شام ساده
در دور سفره
یک خانواده
با مهربانی
با هم نشستند
در سینه شادی
بر چهره لبخند
گفتند اول
نام خدا را
خوردند با هم
نان و غذا را
یک سفره ی خوب
یک شام دلخواه
بعد از غذا هم
الحمدلله

حلزون

آی حلزون شاخکی!
کجا می ری یواشکی؟
جلو میری یواش و ریزه ریزه
پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه
خالهای دونه دونه داری
روی پشتت یه لونه داری
ساکتی و خجالتی و تنها
بمون توی باغچه خونه ما

حروف الفبا

آ مثل آتش وآب آدم برفی وآفتاب
ب مثل باغ وبابا بهار و بوی گل ها
پ مثل پاییزسرد پروازیک برگ زرد
ت مثل توپ خورشید قرمزو زرد وسپید
ث مثل ثلث آخر با نمره های بهتر
ج مثل جوجه جیک جیک جنگل سبزوتاریک
چ مثل چوب وچِنار چَـکاوک وچمن زار
ح مثل حوله ،حُباب حیاط وحوض پرآب
خ مثل خوبی ،خدا خندیدن بچّه ها
د مثل دشت ودریا درخت سبزوزیبا
ذ مثل ذرّت شاد بازی کاکل وباد
ر مثل رنگین کمان هفت تاکمان توی آن
زمثل زنبورو زاغ زَنبَق زیبای باغ
ژ مثل ژاله برگل هدیه ی گل به بلبل
س مثل سایه ی بید ستاره های سپید
ش مثل شش تاشب تاب سه تابیدار سه تاخواب
ص مثل صبح و صدف صد تاصدف توی صف
ض مثل ضَربه ای سخت که زد تبر بردرخت
ط مثل طوق اردک طوطی سبزو کوچک
ع مثل عیـد وعــمو عروسک کوچولو
غ مثل غاز وغنچه هردوتا توی باغچه
ف مثل فَوّاره ها در آفتاب زیبا
ق مثل قمری وقو قاصدک قصّه گو
ک مثل کوه پربرف کاج وکلاغ پرحرف
گ مثل گل یا گلاب گردش گل هادر آب
ل مثل لک لک خواب زیر لَحاف مهتاب
م مثل موج وماهی چه ماهی سیاهی
ن مثل نورو نوروز گل داده نرگس امروز
و مثل وقت ورزش صبح قشنگ ونرمش
ه مثل هوهوی باد هوای پاک وآزاد
ی مثل یاس زیبا درآخر الفبا

دمپایی ابری

یه دمپایی ابری
بابام برام خریده
گل داره رنگارنگه
هیچ کس اونو ندیده
وقتی که راه می رم من
همش می گه فیس وفیس
خوشم میاد از صداش
وقتی که اون میشه خیس
مامان می گه عزیزم
اینقدر نرو راه باهاش
یک کمی آروم بشین
خسته شدم از صداش
منم می گم با خنده
دوست ندارم بشینم
اما دلم نمی خواد
غم توچشات ببینم

کتاب

من یه کتاب دارم
پر از گل و ستاره
یه خونه عروسک
هزار تا قصه داره
کتاب خوشگل ما
قصه می گه برامون
قصه مادربزرگ
تو شب های زمستون
تو باغ قصه ما
حیووانا مهربونن
پرنده ها تو باغش
با هم آواز می خونن
هر کی کتاب می خونه
اینو باید بدونه
کتاب برای همه
یه دوست مهربونه

ناهار خاله سوسکه

یه موش چاق وگنده
اومد تو آشپزخونه
دادزدم ومن گفتم
برگرد برو تو خونه
اگه مامان ببینه
جیغ می زنه می ترسه
بعدش بابام با جارو
حسابتو می رسه
با اون چشای ریزت
دنبال چی می گردی
نون وپنیر وگردو
داشتی کجا می بردی؟
حتما که خاله سوسکه
منتظرت نشسته
تو سفره ی قشنگش
یه دسته گل گذاشته
نترس پنیرو بردار
زودتر برو به خونه
خوب نیست که خاله سوسکه
منتظرت بمونه

خورشید خانم

خورشید خانوم از پشت کوه در اومد

خنده به لب با پیرهن زر اومد

یواش یواش توآسمون که چرخید

یکی یکی ستاره ها رو اون چید

دامنشو تکون داد ونور پاشید

گل باز شد خندید به روی خورشید

دستی کشید وناز کرد اون گلا رو

توی دلم حس کردم من خدارو

 

شب

شب که میشه ستاره ها تو آسمون صف می کشن
دورو برماه می شینند همدل ویک صدا میشند
ابرا میان یواش یواش به ماه سلامی می کنند
فرشته ها تو آسمون گل می ریزن نقل می پاشند
همه میان کنار هم تو چادر شب می شیینند
خدا را با یک دل پاک حمد وستایش می کنند

پر از سرود تازه

دوباره آن پرنده نشسته پشت شیشه
همان خوانده آواز برای من همیشه
پر از سرود تازه نشسته رو به رویم
تکانده بال ها را که من به او بگویم
پرنده ی عزیزم چقدر با وفایی!
قشنگ و نازنینی و خوب و خوش صدایی!

عینک مادربزرگ

عینک مادر بزرگ
چند روزیه شکسته
انگار یه عالمه غم
توی دلش نشسته
هرجا که میخواد بره
منو صدا میکنه
اونوقت با مهربونی
منو دعا میکنه
خدا کنه که چشماش
دوباره خوب ببینه
چون که دلم نمیخواد
غم تو دلش بشینه

بچه زرنگ

گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
تو کتابها نوشته
تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو صداش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش
شانه بزن به موی

لک لک

حاجی لک لک
کجا رفتی؟
رو بلندی
چی چی خوردی؟
نون قندی
مال من کو؟
گربه خورده
اگر گربه رو ببینم
سر دمشو می چینم